راستينراستين، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

❤راستین نفس مامان❤

چشم شور

1390/4/9 14:16
نویسنده : مریم
221 بازدید
اشتراک گذاری
دیشب از خرید اومده بودیم .. سفره پهن کرده بودیم و داشتیم شام می خوردیم ..راستینی هم پیش ما نشسته بود.. گنده کاری می کرد و یه چیزایی هم می خورد.. خسته که شد منو گرفت و پا شد.. بعد بدون اینکه دستشو جایی بگیره برا یکی دو دقیقه وایساد.. ما هم ذوق زده شدیم و براش هورا کشیدیم و دست زدیم..

 

چن دقیقه نشد .. جلوی تلویزیون واساده بود و واسه خودش دد بد می کرد یهویی دیدیم با سر به عقب برگشت و سرش گرومبی خورد زمین و صدا داد.. بچم غش کرد.. الهی بمیرم.. شوشو بغلش کرد و راه برد تا آروم شه.. یهوهی دیدیم داره از سر دماغش خون می چکه و لباس باباییش خونی شده.. داشتم سکته می کردم.. بی حال شدم و نمی تونستم رو پاهام وایسم..

شوهرم بلافاصله بردش تو کو چه و به اورژانس دم خونه نشونش داد.. گفت خدا رو شکر خون از دماغش نبوده و لثه یا لب بالایی بوده.. لب بالاش یه کم ورم کرده بود.. گفت بهتره صبر کنیم اگر خدای نکرده آورد بالا یا خون از دماغش اومد اون وقت ببریمش بیمارستان..

خدا رو شکر.. خدا رو شکر.. چیزی نبود و به خیر گذشت..

اما خودمونیم بد بچو رو چش کردیم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آریان جون
6 مرداد 90 0:13
الهی بمیرم برات خاله خیلی مواظب باش خوشکلم